آخرین گلوله به قلم نیلوفر سامانی
پارت صد و سیزده
زمان ارسال : ۱۸۱ روز پیش
.همانطور که به ظرف سالاد نگاه میکرد؛برگهای کاهو را از سبد آبکش برداشت و به کمک یک چاقو قرمز،خردشان کرد.
حال نوبت به گوجهها رسید!
قطرات ریز آب همچون شبنم روی گوجههای سرخ و آبدار نشستهبودند!
مشغول خرد کردن گوجهها بود که بر ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اطلاعیه ها :
توضیحاتی در مورد جلد دوم آخرین گلوله:
جلد دوم رمان به نام "بازگشت گلوله"
در بخش آنلاین دنیای رمان پارت گذاری خواهد شد💙
روزهای سه شنبه و جمعه🤍
در ژانر مافیایی،عاشقانه و درام!
البته باید بگم در این جلد هم پارت های رازآلود و مهیج خواهیم داشت❤️
جلد دوم از لحاظ زمانی به موازات آخرین گلوله هست و در زمان گذشته رخ میده.البته باید عرض کنم در اواسط رمان، به زمان حال برمی گردیم و شاهد اتفاقاتی هستیم که پس از جلد اول در حال رخ دادن هست💜
بازگشت گلوله،روایت کننده زندگی برسام و رز هست.علاوه براین قراره شاهد حضور کارکتر های جدیدی هم باشیم💚
درسته جلد دوم ادامه جلد اول هست؛ اما توصیه می کنم
موقع خوندنش، به چشم یک داستان تازه بهش نگاه کنید...چون این جلد هم ماجراهای خاص و مهیج خودش رو داره و سایر کارکتر های جلد اول هم در اواسط رمان به برسام و رز ملحق میشن🧡
امیدوارم در جلد دوم هم همراه من باشید تا بتونیم در کنار همدیگه لحظات قشنگی رو رقم بزنیم💛✨
ارادتمند شما
نیلوفر سامانی
💥مژده مژده💥
برای دوستانِ عزیزی که منتظر پایان رمان بودن مژده دارم😁
آخرین گلوله در پارت ۱۷۶ به اتمام رسید و تا دیر نشده به رمان سر بزنید و پارتها رو پشت سر هم بخونید😍❤️
البته پیشنهاد میکنم کنارتون حتما یه لیوان آب قند داشته باشید....چرا؟؟
چون پارتهای بسیار مهیج و نفسگیری در پیش دارید و تا خودِ پارت ۱۷۶ قراره حسابی سوپرایز بشید😉
امیدوارم از خوندنش لذت ببرید❤️
قراره معادلات ذهنیتون حسابی بهم بریزه...😎
😍سلام سلام😍
پارت ۱ تا ۶ جلد دوم "بازگشت گلوله"
در دنیای رمان قرار گرفت❤️✨️
جلد دوم رو حتماً به کتابخونه اضافه کنید تا اطلاعیه های مربوطه رو دریافت کنید🌹
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
نیلوفر سامانی | نویسنده رمان
باید گفت از دست امیر و مرتضی🤣 چون فرهاد و بردیا گل مجلسن❤️😂
۵ ماه پیشسیتا
00بردیا رو این دو متر فاصله باامیر سام شوخی نداره
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
اصلا شوخی نداره😂
۶ ماه پیشسارای
10سلام عزیزم خوبی عیدت مبارک باشه😘😘 سالی پراز نوشته های معمایی داشته باشی😎😎،چندتاپارت خوندم چسبید، به این بردی بگو به امیرم کم گیر بده دارم کم کم قاطی میکنم🗡🗡
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
سلام عزیزمم😍ممنونم. عید شماهم مبارک❤️❤️فکر کردم تا بعد ۱۳ نمیای🥺
۶ ماه پیشفاطمه
00فقط 3 لایک دیگه مونده زود باشینننن😶 🌫️💔
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
😍❤️🫂
۶ ماه پیشسایه
00آییییی چه گناهی داره این امیرک ولی نباید کم بیاره
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
امیر مگه کم میاره؟😎
۶ ماه پیش*.....*
00امیر چه جمله ی دندان شکنی به بردیا داد (داداشتون به خاطر علاقه زیادی که به من داره نمیتونه منو کنار شخصه دیگه ای ببینه) عالییی بود کیف کردم 💚
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
امیرسام قشنگ بلده چطوری حرصش بده😂
۶ ماه پیشنیلدا
10ممنون که توی عید هم پارت گذاری میکنید،با امیرسام موافقم به نظرم بردیا رو باید یکم دیگه توی بیمارستان نگه می داشتند، آخه چرا اینقدر میره روی مخ با این اوضاع داغونی که بین بهار و امیرسام به وجود اومده؟
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
خواهش میکنم عزیز دل❤️❤️ بردیا تازه بیمارستااان بود دلت میاد دوباره راهی بیمارستان بشه؟؟؟
۶ ماه پیشفاطمه
00اوضاع دربوداغون شد که 🫠😂
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
اوکی میشه😁
۶ ماه پیشستایش
۱۶ ساله 00نیلو جون چه کردی همه رو دیوونه کردی رمان به این باحالی را از کجا پیدا کردی 😍😍 یعنی من عاشق رمانتم ولی هی مارو ناکام میزاری و یک پارت احساسی از دل ارا و بردیا نمیزاری ❤🥺🥺
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
قربونت برممم😍محبت داری ستایش جانم❤️🫂 متاسفانه امروز هم قراره امیر ناکام بذاره شماها🥲 ولی از اون دو تا جوجه هم بعدا پارت های قشنگی داریم
۶ ماه پیشفرهود
50زکی.ماروبگو گفتیم تو این سفر یکم زوج شن.تو یه کاری کن اینا سیخ رو نکنن تو چشم هم دیگه کاپل نخواستیم😂امیر چرا دست پیشو نمیگیره ؟!روابط بردیا رو با دلارا محدود کنه نذاره نزدیک شن حال بردیا رو بگیره:)
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
امروز قراره امیر از خجالت بردیا قشنگ در بیااااد😂 از نظراتی که میذاری کاملا مشخصه از اذیت کردن بردیا لذت میبری😂💙 فکر کنم یه امیرسام درون داری
۶ ماه پیشنگار
20نیلوفر جان واااقعا مرسی ، نمی دونم چرا هروقت هر پارت رو می خونم اصلا دوست ندارم که تموم شد، واقعا زیبا می نویسی
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
قربونت برم❤️🫂مرسی از لطفی که نسبت به من داری😍✨️
۶ ماه پیشاسرا
00امیرسام افسرده شدرفت بعدمیخواستی بفرستی برای مرتضی
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
الان دیگه مرتضی رو باید بیاریم😂😂 برنامه عوض شد
۶ ماه پیشآمینا
00مرسی عزیزم خوش برگشتی دلمون تنگ بود.وای دلم گرفت وقتی امیرسام اینقد ناراحته.بردی جونم کوتاه بیا خواهرت بخواد تو وجفت پدرات کاری نمی تونید بکنید.خودتو دلارا رو عشقه بذار لااقل اینجوری خوش باشن 🥰🥰
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
قربونت برم منم همین طور❤️🫂❤️ با وجود اینکه بردیا حق داره ولی خودمم بهش گفتم داری خییلی گیر میدیا😂🔪
۶ ماه پیشآوا
00معرکه بود نیلوفر جونمممممم😍 فقط خدا بخیر کنه این سفر رو نیومده این همه اتفاق افتاد فقط این وسطه دلآراس که اوکیع بقیه همه باهم جنگ دارن😂😂
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
قربونت برم❤️😍دلارا بنده خدا بین شون گرفتار شده😂 سفر بخیر میگذره
۶ ماه پیش
آزاده دریکوندی
00از دست این برادرها... این از بردیا اونم از فرهاد که هی از دست مرتضی حرص می خورد به خاطر خواهرش😂